پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 9 سال و 20 روز سن داره
مامان نسیممامان نسیم، تا این لحظه: 34 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره
بابا امیربابا امیر، تا این لحظه: 35 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
ایلیا طلای ماایلیا طلای ما، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

پسر طلای مامان و بابا

آزمایش خون ...

این روزا خیلی غصه وزن کمت رو میخورم مامان جون ... نمیدونم چکار کنم ... حس میکنم که شاید شیرم چرب نیست ... خواستم بهت شیر خشک بدم که اصلا تو دهنت نمیکنی ... همچنان شیرم رو میدوشم و میزارم برات و میرم سرکار ... شاید برای سرکار رفتنمه ... اخه با اینکه خیلی وقته که صبحا پیشت نیستم ولی هنوز عادت به نبودنم نکردی همچنان بهم وابسته ای و صبحا خونه مامان فهیمه کلی بهونم رو میگیری و مامان فهیمه مجبور میشه که بیارت پیشم و بهت شیر بدم یکی یدونه من ... میدونم چه حسی تو دلت داری ... چون منم دقیقا وقتی سرکارم همون حس رو دارم ... یه حس دلتنگی عجیب وقتی میرسم خونه فقط دلم میخواد بگیرمت تو بغلم و کلی بوست کنم تو هم همینجوری مامان تا صدا...
22 دی 1395

7 ماهگی ایلیا طلا

7 ماه گذشت از اولین روزی که خدا تو فرشته ی نازم رو بهم داده امروز باید میرفتیم بهداشت فقط برای قد و وزن ... از سرکار پاس میگیرم و با بابایی میریم بهداشت هنوزم میگن که وزنت خیلی کمه مامانی خیلی غصه خوردم ... اخه شیر خوب میخوری نکنه شیرم چرب نیست ... تا الانم که غذا بهت میدیم راحت میخوری ولی تنها چیزی که هست خیلی بلا شدی ... همش میخوای اینور و اونور بری و عاشق خزیدنی مامان جونم دقتت خیلی زیاده ... اگه یک نفر رو جدید ببینی رو صورتش اینقدر زوم میکنی که اون طرف مقابل خجالت میکشه ... با هر صدایی روت رو بر میگردونی و میخوای نگاه کنی که چی شد و کی چی گفت پسریه مامان عاشق اینه که باهاش حرف بزنیم وقتی من و بابایی دا...
10 دی 1395

اولین یلدای پسرم

شب بلند  سالم                             طولانی و باحالم آخرین شب پاییز                              نزدیک فصل برف ریز همه رو کنید صدا                               اومده شب یلدا دوست آشنا و فامیل                            دور همن با آجیل هندونه میخوریم باز  &...
1 دی 1395
1